تابستون 91 گذشت بدون حتی یه پست!اینقد سرگرم بودم که هیچی رو حس نکردم.حتی خیلی از اطرافیان و دوستان نزدیکم رو..حتی گرمای طاقت فرسای اینجا رو..همیشه بیشترین خاطره هام از تابستون بود اما شاید سال دیگه یه خاطره هم از تابستون 91 یادم نیاد.
تازه الانم نیمی از پاییز گذشته که متوجه عبور تابستون شدم
همیشه دوست داشتم دنیای اطرافمو با تمام وجود حس کنم، اما خیلی وقته دیگه اینجوری نیستم
روزها مثل برق و باد میگذرن اما دریغ از یه خاطره به یادموندنی که برام بذارن منیکه راه رفتن عادی هم برام خاطره میشد و مرورش تو ذهنم لذت بخش بود...
خدایا خودت به خیر بگذرون
اینقد میگذره که یادت میره چهارشنبه هایی که گذروندی پنج شنبه بوده
ها کاکا
حداقلش جیب هات خالی نیست داداش.
سلام بر نام بلند وپر افتخار زنگنه این بار از خراسان بزرگ وشهر عزیز قاسم آباد
به نظرمن از تابستون امسال خاطره های زیادی مونده به خاطر همینا بوده که اینقدزودگذشته البته خوب وبدش که فراموش نمیکنم
تابستون خوب بود
جودی! کاملا با تو موافق هستم که عده ای از مردم هرگز زندگی نمی کنند و زندگی را یک مسابقه دو
می دانند و می خواهند هرچه زودتر به هدفی که درافق دوردست است دست یابند و متوجه نمی
شوند که آن قدرخسته شده اند که شاید نتوانند به مقصد برسند و اگرهم برسند ناگهان خود را در
پایان خط می بینند. درحالی که نه به مسیر توجه داشته اند و نه لذتی از آن برده اند. دیر یا زود آدم پیر
و خسته می شود درحالی که از اطراف خود غافل بوده است. آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف
هم برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک آن وقت دیگر رسیدن به آرزوها و اهداف هم
برایش بی تفاوت می شود و فقط او می ماند و یک خستگی بی لذت و فرصت وزمانی که ازدست رفته و به دست نخواهد آمد. ...
دوستدارتو : بابالنگ دراز زنگنه
خدایا دمت گرم اینقد بهش حال دادی همه چی یادش رفت
:-)
سلام محمدجان۰خیلی کمیاب شدی بابایه حالی بهمون بده خیلی وقته دیگه چیزی نمی نویسی.بیخیال زیادخودتودرگیرزندگی نکن باخوبی وبدیش بالاخره میگذره خوش باش۰فعلاخداحافظ دوباره بهت سرمیزنم